مانند فنر عمل كنيد

 مانند فنر عمل كنيد

                  افزايش انرژي دروني :

خيلي از انسانها خود را ضعيف و بي انرژي مي دانند و به دليل داشتن اين تفكر ، نمي توانند به اهداف عالي خود برسند . درون هر يك از ما ، چند نوع انرژي وجود دارد . انرژي مثبت و انرژي منفي . كه اگر بخواهيم مي توانيم بر هر يك از اين دو انرژي تسلط پيدا كنيم .

ما مي توانيم انرژي مثبت خود را افزايش دهيم ، حتي با كارهاي ساده . مثلا : با خنديدن ، گفتن واژه هاي مثبت و انرژي زا مثل ( چه صبح زيبايي ، عاليم ، موفقم ، چه خوش شانسم ، چه روز دل انگيزي ، چه هواي مطبوعي ، من شادم ...) ، فراموش كردن گذشته هاي تلخ ، بخشيدن و ... و اگر

بخواهيم مي توانيم انرژي منفي درون خود را افزايش بدهيم ، با كارها و پيش آمدهاي ساده . مانند : اخم كردن ، گفتن واژه هاي منفي مثل ( من بدبختم ، شانس ندارم ، نمي توانم ، نمي شه ، مشكل دارم ، خر ما از كره گي دم نداشت ، ناف ما رو با بدبختي بريدن ...) ، با گذشته هاي تلخ زندگي كردن ، انتقام جويي ، كينه كردن ...

مشغول به هر كاري هستيد از آن لذت ببريد ،

                          مثلا چند كار ساده : ماشينت را با لذت بشور ، صبحانه ات را با عشق بخور ، با انرژي سر كارت حاضر شو . 

شايد بگوييد آخه مگه انجام اين كارها هم لذت داره ؟ خيلي ها ماشين ندارند و بايد هر روز در صفهاي شلوغ اتوبوس بايستند، حتي خيلي از ثروتمندان نمي توانند صبحانه اي كامل بخورند(يا چربي دارند يا قند دارند يا نمك خونشون بالاست) ولي تو سالمي ومي تواني صبحانه ات را با لذت بخوري( پس خدا را شكر كن). وقتي سر كار مي روي به اين فكركن كه خيلي ها نمي توانند كاري را كه تو انجام ميدهي انجام دهند و يا فرصتش را به دست نياوردند. غصه چيزهايي را كه نداري نخور با تلاش كردن حتما به آنها مي رسي و از چيزهايي كه داري لذت ببر و خدا را شكركن .

با شخصي به طور ناگهاني آشنا شدم و به طور اتفاقي بحثي در مورد تحصيل كردن پيش آمد . اين شخص مدير عامل يك شركت در تهران بود . او تعريف كرد كه 10 سال پيش فقط يك كارگر ساده در اصفهان بود ،

با ديدن رييس شركتش جرقه اي در زندگي اش رخ داد و با خود گفت : من هم مي توانم مانند او باشم چون من انسان هستم و خدا با خلق كردن انسان به خودش احسنت گفت و از روح خودش در وجود او دميد . پس به هر چه بخواهم مي توانم برسم .

با شرايط سختي كه داشت شروع به تحصيل كرد ، و با فوت پدرش شرايط سخت تر هم شد چون بايد خرج خواهر و مادر خود را هم ميداد . با اين حال به كار خود ادامه داد تا اينكه در همان شركت سركارگر بخش شد و بعد مدير  و الان هم مدير عامل يك شركت در تهران است . و برايم از دختري صحبت كرد كه در شركت او كار مي كند و بسيار فعال و پرانرژي است و هميشه شاد است . به همين دليل همه فكر مي كردند كه او بسيار خوش بخت است و هيچ غمي در زندگي ندارد .

روزي از او پرسيديم دليل اين همه انرژي چيست ؟ جوابي داد كه بسيار متعجب شدم . او گفت : من پدر ندارم و مادر و 2 خواهرم هر سه فلج هستند . اگر قرار باشد من هم بي روحيه و بي انرژي باشم  چطور مي توانم خود و خانواده ام را شاد نگه دارم . چطور مي توانم زندگي ام را ادامه دهم ؟ چطور مي توانم بايستم ؟

 فقط يك چيز است كه به من كمك مي كند . اينكه مثل فنر عمل كنم . از صبح تا شب هر انرژي منفي و هر اتفاق بدي كه مي افتد در واقع مرا مانند فنري فشرده ميكند و من با رها كردن اين فنر خود را رها مي كنم و براي روز بعد من سرشار از انرژيهاي مثبت هستم .

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:,ساعت 23:24 توسط امین حیدری| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com