زندگی معلم بزرگی است... :
زندگی می آموزد که شتاب نکن.
زندگی می آموزد چیزهایی که می خواهی به آنها برسی وقتی
دریافتشان می کنی می بینی آنقدر هم که فکر می کرده ای مهم نبوده
شاید هم اصلا مهم نبوده شاید موجب اندوهت نیز شده است.
زندگی می آموزد از دست دادن آنقدر هم که فکر می کنی سخت نیست...
زندگی می آموزد همه لحظات تبدیل به خاطراتی شیرین می شوند
بعدا که می گذری و تو در آن لحظه
بی تابی می کردی و این را نمی دانستی.
زندگی می آموزد آنها که از تلخی ها می گریزند شیرینی ها را نخواهند
چشید و آنها که از سختی ها می ترسند به آسودگی نخواهند رسید.
پشت پرچین غروب،
پیشِ آیینه ی تنهایی آه،
زیرِ آوارِ دریغ...،
مي نويسم خورشيد، مي نويسي باران
مي نويسم آبي،دريا،آب... مي نويسي مهتاب،
مي نويسم تندر، طوفان، برف، پروبالي كه شكست، آفتابي كه پريد،
مي نويسي پاييز، باغ بي برگ و بهاري كه تكيد،
از اجاقي كه نپيوست به صبحي روشن،
مي نويسم بي تو، مي نويسي بي من،
مي نويسم اي دوست، مي نويسم اي يار»
كه به اندوه تو پيوند زدم، دفتر خاطره را...
من تنهایی رو دوست ندارم
درست مثل این...........
.........
مراقب تاثیری که روی جهان می گذارید باشید
هیتلر و چارلی تقریبا همسن بودند.....هیتلر فقط ۴ روز از چارلی کوچکتر بود.
چارلی گفته : این سرنوشت ما دوتا بود که یکی دنیا را به خنده بندازد و دیگری به گریه
و اگر سرنوشت می خواست کاملا برعکس می شد ...؟!!
تفاوت تنها یک کلاه بود !!!!!
صفحه قبل 1 صفحه بعد