زندگی معلم بزرگی است... :
زندگی می آموزد که شتاب نکن.
زندگی می آموزد چیزهایی که می خواهی به آنها برسی وقتی
دریافتشان می کنی می بینی آنقدر هم که فکر می کرده ای مهم نبوده
شاید هم اصلا مهم نبوده شاید موجب اندوهت نیز شده است.
زندگی می آموزد از دست دادن آنقدر هم که فکر می کنی سخت نیست...
زندگی می آموزد همه لحظات تبدیل به خاطراتی شیرین می شوند
بعدا که می گذری و تو در آن لحظه
بی تابی می کردی و این را نمی دانستی.
زندگی می آموزد آنها که از تلخی ها می گریزند شیرینی ها را نخواهند
چشید و آنها که از سختی ها می ترسند به آسودگی نخواهند رسید.
با یکی از دوستانم وارد قهوهخانهای کوچک شدیم و سفارش دادیم...
بسمت میزمان میرفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوهخانه شدند...
و سفارش دادند: پنجتا قهوه لطفا... دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا... سفارششان را حساب کردند، و دوتا قهوهشان را برداشتند و رفتند...
از دوستم پرسیدم: ماجرای این قهوههای مبادا چی بود؟
دوستم گفت: اگه کمی صبر کنی بزودی تا چند لحظه دیگه حقیقت رو میفهمی...
آدمهای دیگری وارد کافه شدند... دو تا دختر آمدند، نفری یک قهوه سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند...
سفارش بعدی هفتتا قهوه بود از طرف سه تا وکیل... سه تا قهوه برای خودشان و چهارتا قهوه مبادا...
همانطور که به ماجرای قهوههای مبادا فکر میکردم و از هوای آفتابی و منظرهی زیبای میدان روبروی کافه لذت میبردم،
مردی با لباسهای مندرس وارد کافه شد که بیشتر به گداها شباهت داشت... با مهربانی از قهوهچی پرسید: قهوهی مبادا دارید؟
خیلی ساده ست! مردم به جای کسانی که نمیتوانند پول قهوه و نوشیدنی گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا میخرند...
بیاییم و پیام های مبادا را هم برای کسانی که دوستشان داریم بفرستیم...
سنت قهوهی مبادا از شهرناپل ایتالیا شروع شد و کمکم به همهجای جهان سرایت کرد...
بعضی جاها هست که شما نه تنها میتوانید نوشیدنی گرم به جای کسی بخرید،
بلکه میتوانید پرداخت پول یک ساندویچ یا یک وعده غذای کامل را نیز تقبل کنید...
قهوه مبادا برگردانی است از........ suspended coffee
گاهی لازمه که ما هم کمی سخاوت بخرج بدهیم و قهوه مبادا... ساندویچ مبادا... آب میوه مبادا...
که دل خیلی ها از اونا می خواد... و چشم انتظارند... که ما همت نموده و قدمی در سرزمین صورتی محبت و عشق بگذاریم ...
و به موجودات زنده... و بخصوص به انسانهای امیدوار و آرزومند توجهی کنیم...
“اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند ، به طرف درهای بسته برو
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید.
کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.
قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.
قصاب به دنبالش راه افتاد.
سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد.
قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.
اتوبوس آمد, سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.
قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد.
قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه.
To fall in love
عاشق شدن
.
.
To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره
.
.
To find mails by the thousands when you return from a vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری
.
.
To go for a vacation to some pretty place
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری
.
.
To listen to your favorite song in the radio
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی
.
آخر ساعت درس يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي ، سوالي مطرح كرد:
استاد،شما كه از جهان سوم مي آييد، جهان سوم كجاست ؟؟
فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود.من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم.
به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است كه
هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود
و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد
بايد در تخريب مملكتش بكوشد.
گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان
پرسید
به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم
استاد گفت:
من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش
چقدراست.
اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه
همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید:
خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می
افتد؟
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.
حق با توست... حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات
به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و
مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه
شاگردان خندیدند
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن
لیوان تغییرکرده است؟
شاگردان جواب دادند: نه
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟
درعوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین
بگذارید.
استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است.
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید.
اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به
درد خواهند آمد.
اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر
قادر به انجام کاری نخواهید بود.
فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است.. اما مهم تر آن
است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین
بگذارید.
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح
سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده
هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!
دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین
بگذاری.
زندگی همین است
دل تکونی از خونه تکونی واجب ترِ
دلتو بتکون
از حرفا
بغضا
آدما
دلتو بتکون از هرچی که تو این یک سال
یادش دلتو به درد آورد
از خاطره هایی که گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود
از آدمایی که می گفتن برایِ تو خوشی نیستن.. خوب نیستن
اما بعد دیدی برایِ دیگرون بودن
از رفیقایِ نارفیق
از نفهمیدنِ اونایی که همیشه فهمیدیشون
دلتو بتکون از کوتاهی هایِ خودت
اگه یادت رفته به کسی بگی
ببین ! من دوست دارم
بهش بگو
اگه با یه
ببخشید! من هم مقصر بودم .. یکیرو آروم می کنی
آرومش کن
اگه فکر می کنی کسی بوده که شونه هاتو واسه گریه هاش می خواسته
شونش باش
دلتو بتکون.. یه نفسِ عمیق بکش
سلام بده به بهار
به اتفاقایِ خوب
به خودت قول بده تو سالِ جدید
بیشتر دوست داشته باشی
بیشتر باشی
بیشتر بخندی
بیشتر خودتو تو آینه نگاه کنی و لبخند بزنی و بگی :
عزیزم! تو فوق العاده ی !
بیا و قول بده تو این سالِ جدید
اگه کسیو دوست داشتی
رک و راست و پوست کنده
بدونِ غرور بهش بگی
و بدونی
دلِ خیلیا بخاطرِ همین نگفتنا تنهاس
هيچگاه عشق را با محبت، دلسوزي، ترحم و دوست داشتن يكي ندان، همه اينها اجزاء كوچكتر عشق هستند نه خود عشق
یه دوست، فردی هست
که آهنگ قلبت رو می دونه و می تونه
وقتی تو کلمات رو فراموش می کنی
اونا رو واسه ات بخونه
یک پنجره برای دیدن و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ یک پنجره که دست های کوچک تنهایـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــی را از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم سرشار می کنــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــد و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــا خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کـــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*
|
اگر چشمانداز زندگيات مهآلود است
از قدم گذاشتن در مسير هراس نداشته باش.
پس از آن كه از مه عبور كني،
نور به چشمان خيس تو لبخند خواهد زد و
با روشنايي پيوند خواهي داشت و
پس از جادههاي مهآلود،
زيباييها را مشتاقانهتر خواهي ديد.
می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه
ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟
چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره.
بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و
ادامه بده
زندگاني هنر هم نفسي با غم هاست
زندگاني هنر هم سفري با رنج است
زندگاني هنر سوختن اكنون با روشني آينده است
زندگاني هنر ساختن پنجره بر بيداري است
زندگاني يافتن روزنه در تاريكي است
زندگاني گاهي آري به همين باريكي در همين نزديكي است
زندگاني هنر بافتن پارچه زيبايي است
زندگي دوختن شاديهاست و به تن كردن پيراهن گلدار اميد
آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر
قبل از جواب دادن فکر کن
هیچکس را تمسخر مکن
نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
به شرر و دشمنی کسی راضی مشو
تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
کسی را فریب مده تا دردمندنشوی
فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
راستگو باش تا استقامت داشته باشی
متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
هرگز ترشرو و بدخو مباش
3. هر آنچه که می شنوید را باور نکنید، همه دارایی تان را خرج نکنید و هر چقدر که می خواهید نخوابید.
4. وقتی به کسی میگویید "دوستت دارم" واقعاً داشته باشید.
5. وقتی میگویید "متاسفم"، در چشم طرف مقابل نگاه کنید.
6. پیش از ازدواج حداقل شش ماه نامزد بمانید.
7. به عشق در نگاه اول اعتقاد داشته باشید.
8. هیچگاه به رویاهای دیگران نخندید.
9. عمیق و مشتاقانه عشق بورزید. ممکن است صدمه ببینید ولی این تنها راه کامل زندگی کردن است.
هَـميشـہ بـآيــد کَـسے باشـــد کـــہ مــَعنے ســــہ نقطـہ ے انتهـــاے
جملـہهآیتـــ را بفهمـــد..
هَـميشـہ بـآيـــد کسـے باشـــد
تا بُغضهآيتـــ را قبلــ از لرزیــدטּ چانـہ اتـــ بفهمـــد...
بـآيــد کسے باشـــد
کـــہ פּقتے صدایتـــ لرزیـــد بفهمـــد...
کـــہ اگــ ـرســکـפּتـــ کردے، بفهمـــد...
کسے بـآشـــد
کـــہ اگــ ـر بهانـہگيــــر شـــدے بفهمـــد...
کسے بـآشــد
کـــہ اگــ ـر سـردرد را بهـآنـہ آפּردے برای رفتـــטּ פּ نبـــودטּ...
بفهمـــد بـہ تــפּجّهـشـــ احتيآج دارے...
بفهمـــد کـــہ درد دارے...
کـــہ زنــבگـــے درد دارد...
بفهمـــد کـــہ دلتـــ براے چيزهاے کـפּچکش تنگـــ شـــده استـــ...
بفهمـــد کـــہ دلتـــ براے قَــدم زدטּ زیـــرِ بـــآراטּ...
براے بـפּســیـــدنش...
براے يكـــ آغـــوشِ گَرم تنگـــ شـــده استـــ...
هميشـہ بايــد کسے باشـــد
هميشــہ
باور کن خیلی حرف است...
رئيس هيئت مديره مصاحبه اش کرد و تميز کردن زمين رو به عنوان نمونه کار- ديد و گفت: «شما استخدام شدين، آدرس ايميلتون رو بدين تا فرمهاي مربوطه رو واسه تون بفرستم تا پر کنين و همينطور تاريخي که بايد کار رو شروع کنين.
2 . اگه اينترنت نداشته باشي و سخت کار کني، ميليونرميشي.
درجواب اين نوشته به من ميل نزن، من دارم ايميلم رو ميبندم تا برم گوجه فرنگي بفروشم!!!!
دلم ميان اين همه آدم . . .
فقط کمي . . . سادگي مي خواهد . . .
و دلم کسي را مي خواهد که نپرسد :
"حواست به من هست ؟ "
فقط بيايد با اندکي نگاه . . . آرام بگويد:
"حواسم به تو بود !
عشق زیباترین حادثه ای است که در زندگی رخ می دهد. عشق لذتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است، همچنین احساسی عمیق، علاقه ای لطیف و یا جاذبه ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می تواند در حوزه هایی غیرقابل تصور ظهور کند. وقتی کسی را دوست دارید علائمی در شما ظاهر می شود که وجود این عشق را تایید میکند. در این مقاله با ۱۲ نشانه اصلی که ثابت می کند عشق در قلب شما جوانه زده است و همچنین انواع عشق و تقسیم بندی آنها آشنا خواهید شد. اگر این علائم را در خود دیدید دیگر به عشق خود نسبت به طرف مقابل شک نکنید و قدم های خود را استوارتر بردارید.
1. متن ها و اس ام اس های او را دوباره و دوباره می خوانید.
2. وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید.
3. هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید.
4. وقتی به او فکر کنید، قلباتان تندتر و تندتر می تپد.
5. زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید.
6. وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او را می بینید.
7. شروع به گوش دادن به آهنگهای آرام می کنید.
8. او همه فکر شما می شود.
9. بوی او شما را به وجد می آورد.
10. متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید.
11. حاضرید هر کاری برایش انجام دهید.
12. هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر ذهن شما را بخود مشغول کرده بود.
به دریایی درافتادم که
پایانش نمیبینم کسی را پنجه افکندم که
درمانش نمیدانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید که
گر بگریزم از سختی رفیق سست پیمانم
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه میپرسی که
روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
دمی با دوست در خلوت
به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که
در خاکم رود صورت هنوز آواز میآید به معنی از گلستانم
گاهی اوقات
یاد بعضی ها نا خودآگاه لبخندی بر لبانم می نشاند
هردو را دوست دارم
این لبخندهای بیگاه
و این بعضی ها را.
زندگی سکانسی است که یک بار ضبط می شود
محال است کارگردان بگوید کات ... تکرار می کنیم
درام سکوت
طنز کج فهمی ها
ژانر بی خدایی
و ...
من و تو نابازیگر بازی های پر تکراریم
دیوانگی ست بازی را بازی نکنیم
شايد آن روز که سهراب نوشت
تا شقايق هست زندگي بايد کرد
خبري از دل پر درد گل ياس نداشت
بايد اينطور نوشت هر گلي باشي چه شقايق
چه گل پيچک و ياس, زندگي اجباري است
زندگي در گرو خاطره هاست
خاطره در گرو فاصله هاست
فاصله تلخ ترين خاطره هاست...
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر اَی ..
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.
... زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش ... که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ....
من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...
به اندازه عرش ..نه ....نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !...
راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند
رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند
درختان میوه خود را نمی خورند
خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند
ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند
گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد
نتیجه :
زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . .
" ما ندرتاً دربارۀ آنچه که داریم فکر می کنیم ، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم که نداریم " . شوپنهاور
خلاق يكي از اسامي خداوند است و به معني بسيار خلقكننده، آفريننده، آفريدگارو... در لغتنامه دهخدا معنا شده است.در اصطلاح، خلاق به كسي ميگويند كه درموقعيتهاي لازم و ضروري، در برخورد با مسائل، راهحلهايي مؤثر و كاربردي براي حلمسائل و رفع موانع ارائه ميكند. عدهاي پا را فراتر نهاده و چنين عقيده دارند كهفرد خلاق نهتنها در موقعيتهاي مختلف، ايده ارائه ميكند بلكه خود آستينها رابالا زده و تا عملي شدن ايدهاش كار را پيگيري ميكند. عدهاي نيز چون «رابرتويزبرگ» از آن جهت كه خلاقيت را كاري عادي و روزمره تعريف ميكنند، عقيده دارند كه همگان در هر لحظه در حال خلاقيتاند و در نتيجه هر كسي شايسته لقب خلاق است و مسئلهرا اين ميدانند كه كسي فعلاً به خلاقيت آنها پي نبرده است.
آدم ها فقط
آدم هستند نه بیشتر نه کمتر
اگر کمتر از چیزی که هستند نگاه شان کنی
آنها را شکسته ایی
اگر بیشتر از آن حسابشان کنی آنها
تو را می شکنند...
بین این آدما فقط باید عاقلانه زندگی کرد
غنچه با دل گرفته گفت
زندگی لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت
زندگی شگفتن است با زبان سبز راز گفتن است
گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش رسید
تو چه فکر می کنی
کدام یک درست گفته اند
من فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هرچه باشد او گل است
گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است
((قیصر امین پور))
یه وقتایی چه خوشحالی
یه وقتایی دلت تنگه
یکی حرفاتو می فهمه
یکی انگار از سنگه
چه آسون بهترین می شی
چه آسونتر یه بیهوده
چرا سردرگمی امروز
تا بوده همین بوده
واسه دلتنگی های تو
یکی با گریه بیداره
یکی چشماشو می بنده
میره و تنهات میزاره
با اینکه خسته ای شاید
ازین دنیای پر از سختی
یه احساسی بهت میگه
چه بی اندازه خوشبختی....
وقتی تخم مرغ به وسیله یک نیرو از خارج میشکند،
یک زندگی به پایان میرسد.
وقتی تخم مرغ
به وسیله یک نیروئی از داخل میشکند، یک زندگی آغاز میشود
تغییرات بزرگ همیشه از داخل انسان آغاز میشود
زن قداست دارد،براى با او بودن باید "مرد" بود !
هرگز تسليم نمي شوم معجزه ها هر روز رخ مي دهند شايد فردا ، روز من باشد
خوب ِ من ؛ کاش از این فاصله حس میکردی ،
لحظه هایم ...همه از غیبت ِ"تــو" دلگیرند ...!
تو لحظه های داغونیت فقط یه نفر میتونه آرومت کنه
اونم کسیه که داغونت کرده....
برای تو برای درد هایت برای من
برای چشم هایم
برای ما برای این همه تنهاییای کاش خدا کاری کند ...
معلمم به خط فاصله میگفت : خط تیره
حتما میدانسته که فاصله چه به روز آدمها می آورد
اگر تمام مردم دنیا بزرگترین غم زندگیشان رادردست بگیرند و
درصفی بایستندتا
یک قاضی حکم کند
غم چه کسی ازهمه بزرگتراست
هرکس بانیم نگاهی به بغل دستی خود
غمش رادرجیب می گذارد
وبه خانه برمی گردد