هنوز به دیدار خدا می روند ... خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !!
خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،
خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کتد ،
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،
خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم " است !!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو !!
خدا کنار کودکی است که می خواهد از فروشگاه شکلات بدزد !!
خدا کنار ساعت کوک شده ی توست ، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی !!
از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!
خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟
خدا همین جاست ، نه در عربستان !
خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه عربی !
خدایا دوستت دارم
خدای خوبی داریم ...
آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد ...
و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد ...
آری خدای خوبی داریم ...
خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد،
با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد ...
من دلم ميخواهد
خانهاي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوستهايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو...؛
هر کسي ميخواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست
شرط آن داشتن
يک دل بي رنگ و رياست...
بر درش برگ گلي ميکوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مينويسم اي يار
خانهي ما اينجاست
تا که سهراب نپرسد ديگر
" خانه دوست کجاست ؟ "
(( فريدون مشيري ))
----------------------------------------------------------------------------------
پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟
از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و...
حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است: با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي
هیچ وقت
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند..
با من ای دوست اگر خوب اگر بد باشی ، تپش حس من این است که باید باشی
اگر کسي تو را آنطور که ميخواهي دوست ندارد،
به اين معني نيست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
اینگونــه زندگــی کنیـم :
سـاده امّا زیبــا
مصمـم امّا بی خیـال
متواضـع امّا سربلنـد
مهربـان امّا جـدی
سبز امّا بی ریـا
عــاشق امّا عــاقل
شعاع مهربانیت را
روز به روز زیادتر کن
آنقدر که روزی بتوانی
همه را در آن جای دهی
آن وقت تا خدا فاصلهای نیست...
پرسید :
به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو...
گفتم به خاطر هیچ کس
پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو...
گفتم بخاطر هیچ چیز
پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟
در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود
گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست
عشق گاهي خواهش برگ است دراندوه تاك
عشق گاهي رويش برگ است در تن پوش خاك
عشق گاهي ناودان گريه ي اشك بهار
طعنه برسرواست در بالاي دار
عشق گاهي ميرود آهسته تا عمق نگاه
همنشين خلوت غمگين آه
عشق گاهي سوز هجران است در اندوه ني
رمز هشياريست در مستي مي
عشق گاهي شرم خورشيداست درقاب غروب
روزه اي با قصد غربت ,ذكربرلب,پايكوب
عشق گاهي هق هق آرام اما بي صدا
اشك ريز ذكر محبوب است در پيش خدا
عشق گاهي طعم وصلت مي دهد
مزه ي شيرين وحدت مي دهد
عشق گاهي شوري هجران دوست
تلخي هرگز نديدن هاي اوست
بي تو اما عشق كي پيدا شود؟
با تو اما عشق معنا مي شود.
*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***____من آپم____________***
_***______مشتاق نیم نگاهی_***
__***_______هرچند گذرا____***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*
مردی است که نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگي
که در دل داشت گفت . دکتر به او گفت به فلان سيرک برو . آنجا دلقکي هست ،
اينقدر ميخنداندت تا غمت يادت برود .
مرد لبخند تلخي زد و گفت من همان دلقکم
دکتر جواب داد :
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.
.
لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.
گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد
و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم
درس معلم ار بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گريز پای را
![](http://img.tebyan.net/big/1387/04/17158381611416156923268626482164.jpg)
زندگی چیدن سیبی است که بایدچیدورفت
زندگی تکرارپاییزاست که بایددیدورفت
زندگی رودی است جاری هرکه آمدکوزه ای پرکردو رفت
قاصدک این کولی خانه به دوش کوچه گردی های خود رازندگی نامیدورفت
دریافتی از دوست خوبم مدیر فایل رنگین کمون
روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری !
روز مادر يعنی به تعداد همه روزهای آينده تو ،دلواپسی !
روز مادر يعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بيداری !
روز مادر يعنی بهانه بوسيدن خستگی دستهايی که عمری به پای باليدن تو چروک شد !
روز مادر يعنی بهانه در آغوش کشيدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !
روز مادر يعنی باز هم بهانه مادر را گرفتن ...
تقدیم به همه ی مادران
خدایا ، ذره ای ، تنها به قدر قطره ای
آن حال دریائی شدن را ، قسمتم فرما
به گلبرگ گل مینا قسم ، راز رضا بودن نشانم ده
بهای مردمان ، آری بهشت پاک خود را ، یادمان آور
خداوندا ، نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای ، لیکن
به آواز چکاوک های زیبایت قسم
راه سعادت ، پیش پایم نه*
« مرا کسی نساخت،
خدا ساخت،
نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم.
کسم خدا بود، کس بی کسان.
در باغ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی گشتم و از چشمه ایمان سیراب شدم و
در هوای دوست داشتن دم زدم و در آرزوی آزادی سر برداشتم و
در بالای غرور قد کشیدم و از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندند و از مهر نوازشم کردند
تا : حقیقت دینم شد و راه رفتنم و
خیر حیاتم شد و کار ماندنم و زیبایی عشقم شد و
بهانه زیستنم! »
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزكیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذكر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش كار ها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمل شكست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداكاری برای قلب های درد مند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امید ها
م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك
ن: نكته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت خوبت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آنها کن. به دوستان و
همهی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند.
زندگی مثل کلاس ریاضی است ، که باید در آن
شادی های را جمع کرد
کینه ها را تفریق نمود
محبت را ضرب کرد
و لطف ومهربانی را تقسیم کرد
باید با محاسبه محیط زندگی و مساحت عمر شکل مناسبی به شخصیت خود داد
باید مرکز دایره حیات را یک نقطه خوب قرار داد
زاویه دید را باز کنیم
و در خط مستقیم به موازات حق پیش رویم
تا هندسه وجومان آشفته نشود
باید حساب عمرمان را داشته باشیم تا ادم حسابی شویم.
اگر هندسه زندگی را خوب حساب کنیم ،
مهندس هستیم .
جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن
شد هوا سپید ، در اومد خورشید
وقت اون رسید که بریم به صحرا
آی نازنین مریم
جان مریم چشماتو وا کن ، منو صدا کن
بشیم روونه ، بریم از خونه ، شونه به شونه ، به یاد اون روزها
آی نازنین مریم
باز دوباره صبح شد ، من هنوز بیدارم
کاش می خوابیدم ، تو رو خواب می دیدم
خوشه غم توی دلم زده جوونه دونه به دونه
دل نمی دونه چه کنه با این غم
آی نازنین مریم
بیا رسید وقت درو ، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم ، درو کنیم گندما رو
بیا بیا نازنین مریم ، نازنین مریم
آی مریم مریم ، ای نازنین مریم
می دانید اولین جمله ای که ما دراول دبستان یاد می گیریم چیه؟
.
… .
بابا آب داد بابا نان داد
می دانید اولین جمله ای که انگلیسها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
من می توانم بخوانم و بنویسم
می دانید اولین جمله ای که ژاپنیها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
من می توانم بدوم
و این است که ما همیشه چشممون دنبال دست پدر است کار از ریشه خراب است
![](http://dl.apam.ir/images/70560007176465510661.jpg)
سال ۱۹۵۶، حمل یک هارد دیسک ۵ مگابایتی با وزن بیش از ۱ تن
شرکت آی.بی.ام برای حمل آن از هواپیما استفاده کرده است
امروزه حافظهای ۳۲ گیگابایتی را در جیب میگذاریم
و یا هاردی با ظرفیت ۲ ترابایت در کیف خود داریم
بنویسید به دیوار سکوت ،
عشق سرمایه ی هر انسان است
بنشانید به لب حرف قشنگ ،
حرف بد وسوسه ی شیطان است
و بدانید که فردا دیر است ....
و اگر غصه بیاید امروز ، تا همیشه دلتان در گیر است
پس بسازید رهی را که کنون ،
تا ابد سوی صداقت برود
وبکارید به هر خانه گلی ،
که فقط بوی محبت بدهد...
یک نفر همره باد
آن یکی همسفر شعر و شمیم
یک نفر خسته از این دغدغه ها
آن یکی منتظر بوی نسیم
همه هستیم در این شهر شلوغ
این کفایت که همه یاد همیم
زبان گل ها
پدرم می گوید : کتاب !
و مادرم می گوید : دعا !
و من خوب میدانم
که زیباترین تعریف خدا را
فقط میتوان از زبان گل ها شنید...
(حسین پناهی)
وقتی باران بهاری شاعرانه ترین آهنگ دریایی اش را می نوازد
لحظه های انتظار را به امید دیدار ترانه کن
در لحظه ها باش و...
تا می توانی زندگی کن!
شاد باش و بدان تنها با شادیست که می توانی کنارش باشی...
دردل من چیزی است,مثل یک بیشه نور,مثل خواب دم صبح,و چنان بی تابم,که دلم میخواهد,بدوم تا ته دشت,بروم تا سرکوه,دورها آوایی ست که مرا میخواند
ای لنگر تسکین !
ای تکان موجهای دل !
با توام
ای نور !
ای منشور !
ای تمام طیف آفتابی !
ای کبود ارغوانی !
ای بنفشابی !
با توام ای شور !
ای دلشوره ی شیرین !
با توام
ای شادی غمگین !
با توام
ای غم !
ای غم مبهم !
نمیدانم !
هر چه هستی باش !
اما کاش ... !
نه جز اینم ارزویی نیست :
هر چه هستی باش ! اما .... باش
ایمیل دریافتی از یک دوست پیس پیس
آکادمی آمریکایی پزشکان خانواده در این مقاله چند دستورالعمل مفید را برای انجام تکنیکهای تنفسی عمیق ارائه کرده است.
به گزارش سایت اینترنتی هلت دی نیوز، در این مقاله تاکید شده است که روی یک سطح صاف به پشت دراز بکشید یک دست خود را روی معده و دست دیگر را روی قفسه سینه خود قرار دهید.
- در این وضعیت به آرامی نفس بکشید و مطمئن شوید که در حین تنفس معده اندکی بالا بیاید.
- پس از فرو بردن هوا یا عمل دم نفس خود را یک تا دو ثانیه نگه دارید.
- سپس عمل بازدم را به آرامی انجام داده و اجازه دهید معده پایین برود. این تکنیک را تکرار کنید تا کم کم آرامش بر شما غلبه کند.
حقیقت این است که زندگی سخت است و خطرناک
این است که آنها که به دنبال خوشحالی و بهروزی خودشان هستند ، آن را نمی یابند
این است که ضعیفان باید رنج ببرند ،
این است که آنها که توقع عشق دارند نا امید خواهند شد ،
این است که آنها که طمعکارند سیر نخواهند شد ،
این است که آنها که در جستجوی صلح و آرامش هستند ، ستیزه می جویند ،
این است که حقیقت فقط برای شجاعان است ،
این است که شادی از آن کسانی است که از تنهایی نمی ترسند ،
این است که زندگی فقط مخصوص آنهاست که از مرگ نمی ترسند ...